اغلب فیلمنامه نویسان در زمینه نوشتن اموزش دیده اند چه توسط دیگران و چه با تلاش و کوشش شخصی
بخش اعظمی آن چه ما قریحه و استعداد می خوانیم در واقع محصول آموزشی است که جذب و پردازش شده و نیازی به کاربرد آگاهانه ی آن نیست
برخی نویسندگان به دنبال شخصیت اند برخی کنش و کشمکش و برخی نیز حال و هوا تصاویر یا دیالوگ
اما هیچ عنصری به تنهایی نمی تواند سازنده ی داستان باشد
یک فیلم صرفا از لحظات کشمکش و کنش لحظات عاطفی یا خصوصی و دیالوگ های ظنز امیز یا نمادها تشکیل نمی شود چیزی که نویسنده جستجو می کند حادثه است زیرا حادثه همه ی عناصر فوق را در خود دارد و حتی چیزی بیش از این را.
یکی از عناصر لازمه در شخصیت اصلی این است که مخاطب بتواند با او همذات پنداری کند یعنی او را دوست بدارد برایش نگران شود و آروزی قلبی مخاطب این باشد که او به هدفش برسد
سوژه مثل شکار نیست که هروقت خواستی بروی و آن را بگیری ناگهان تصویری در ذهن نقش می بندد و چیزی ظاهر می شود ....
حوادثی را که شما برای شخصیت ها خلق می کنید بهترین راه نشان دادن سرشت و کیستی آن ها است چگونگی واکنش آن ها کاری که می کنند حرفی که می زنند چگونگی کنش و واکنش آن ها در موقعیتی خاص چیزهایی هستند که شخصیت واقعی آن ها را مشخص می کنند
داستان صرفا چیزی نیست که باید بگویید بلکه نحوه ی بیان را هم شامل می شود
همه فیلمنامه ها آغاز میانه و پایان دارند اما لزوما نه به همین ترتیب
در فیلمنامه همه چیز به هم مربوط است
پایان های بزرگ تصادفی نیستند آن ها اتفاق می افتند چون نویسنده باعث شده اتفاق بیفتند
نویسنده های جوان و کم تجربه بهتر است فیلمنامه را بر اساس حادثه شروع کنند
فیلم همان رفتار است
بیش تر بخض نوشتن به اندازه کافی ساکت ماندن است تا بتوان صدای شخصیت ها را شنید